امیرخسرو دهلوی:دلی که نرگس مستش به ناز بستاند کراست زهره کز آن حیله ساز بستاند
❈۱❈
دلی که نرگس مستش به ناز بستاند
کراست زهره کز آن حیله ساز بستاند
زهی نواله شیرین دهان آن کس را
که چاشنی خود ازان لب به گاز بستاند
❈۲❈
ببرد جانم و ای کاشکی که ندهد باز
نداد بوسه و یارب که باز بستاند
خوشا جوانی و مستی من دران ساعت
که من پیاله دهم، او به ناز بستاند
❈۳❈
خیال برد صلاح مرا که روزی او
مرا ز خویشتن اندر نماز بستاند
بر آستانش برم آب دیده را به نیاز
مگر که تحفه اهل نیاز بستاند
❈۴❈
کسی که دل ز خم زلف او برون آرد
کبوتری ست که از چنگ باز بستاند
دلم فروشد صد جان که تار مویش را
ز بهر مایه عمر دراز بستاند
❈۵❈
قوی دلی که به معشوق او سپر سازد
نکو دلی که ز محمود ایاز بستاند
بسوخت خسرو و در آتش غمت بگداخت
مراد از تو به سوز و گداز بستاند
کامنت ها