امیرخسرو دهلوی:دل ز تو بی غم نتوانیم کرد درد تراکم نتوانیم کرد
❈۱❈
دل ز تو بی غم نتوانیم کرد
درد تراکم نتوانیم کرد
جرعه ای از جام جفا می کشیم
رطل دمادم نتوانیم کرد
❈۲❈
کرد غمت بر دل مسکین ما
آن چه که بر غم نتوانیم کرد
پیش تو خواهیم که آهی کنیم
آه که آن هم نتوانیم کرد
❈۳❈
از خنکی های دم سرد خویش
دست فراهم نتوانیم کرد
با دل ریش از تو به هر غصه ای
قصه مرهم نتوانیم کرد
❈۴❈
خسرو، از آن خیر نیابیم برگ
حله آدم نتوانیم کرد
کامنت ها