امیرخسرو دهلوی:صبح پیش رخ تو دم نزند سرو پیش قدمت قدم نزند
❈۱❈
صبح پیش رخ تو دم نزند
سرو پیش قدمت قدم نزند
نقش شیرینت بیند ار شاپور
گر چه تیغش زنی قلم نزند
❈۲❈
خضر پیش لبت به آب حیات
لب چه باشد که دست هم نزند
نرگست چون سپاه غمزه کشد
عقل جز خیمه در عدم نزند
❈۳❈
سر من و آستان تو، هر چند
که مسلمان در صنم نزند
تنم از بار عشق تو خم شد
کیست کز بار عشق خم نزند
❈۴❈
صبر کم می زند قدم زین سوی
اینچنین کو که پای کم نزند
چشم می زن ز دیده بر خسرو
که به شب پلک خود بهم نزند
کامنت ها