امیرخسرو دهلوی:با تو در سینه جان نمیگنجد تو درونی از آن نمیگنجد
❈۱❈
با تو در سینه جان نمیگنجد
تو درونی از آن نمیگنجد
ناتوانم ز عشق و هیچ علاج
در دل ناتوان نمیگنجد
❈۲❈
تنگ دارد دل مرا که در او
جز تو کس، ای جوان، نمیگنجد
آنچنانی نشسته اندر دل
که نفس هم در آن نمیگنجد
❈۳❈
مینگنجی تو در میانهٔ جان
لیک جان در میان نمیگنجد
غم تو آشکار خواهم کرد
چه کنم، در نهان نمیگنجد
❈۴❈
عشق در سر فتاد و عقل برفت
کاین دو در یک مکان نمیگنجد
تا که خسرو زبان گشاد از تو
سخنش در جهان نمیگنجد
کامنت ها