گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

امیرخسرو دهلوی:دهنت را نفس نمی بیند مگرت هست و کس نمی بیند

❈۱❈
دهنت را نفس نمی بیند مگرت هست و کس نمی بیند
یک نفس نیست کز دهان تو، دل تنگیی در نفس نمی بیند
❈۲❈
بلبلی چون من از گلت محروم شکرت جز مگس نمی بیند
برگ کاهی شدم ز غم، چه کنم؟ چشم تو سوی خس نمی بیند
❈۳❈
یک شبی خیز و میهمان من آی فتنه خفته، عسس نمی بیند
با تو گویم که از غم تو چهاست کاین دل بوالهوس نمی بیند
❈۴❈
می رسد، گر دلم کند فریاد لیک فریادرس نمی بیند
آب چشمم که از سرم بگذشت می رود، هیچکس نمی بیند
❈۵❈
نشود صبر، ناله خسرو کاروان در جرس نمی بیند

فایل صوتی دیوان اشعار شمارهٔ ۹۸۹

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها