امیرخسرو دهلوی:به پرسیدم من از پیروزی بخت که ای رنگ تو از فیروزه گون سخت
❈۱❈
به پرسیدم من از پیروزی بخت
که ای رنگ تو از فیروزه گون سخت
ملک غازی که فتحش هم عنان بود،
خبر گو بعد فیروزی چه سان بود؟
❈۲❈
جوابم داد کاز فیروزمندی
چو شد غازی ملک را سر بلندی
ز بعد شکر یزدان شد بر آن عزم
که آید سوی دهلی از پی رزم
❈۳❈
وی آن جانب شد اندر کار سازی
که دیگر پی شود دو تیغ بازی
دگر جانب مسلمانان دهلی
که بشکستند با خانان دهلی
❈۴❈
به خجلت پیش میرفتند غمناک
همی سودند روی عجز بر خاک
سواران ملک غازی ستاده
نظر بر لشکر دهلی نهاده
❈۵❈
زبانهاشان چو نوک نیزه در طعن
گهی دشنام گفتند و گهی لعن
یکی گفت: این همه کفران سگالند
کسان در قتل ایشان بی و بالند!
❈۶❈
دگر میگفت: کاخر اهل دین اند
نشاید گفت بد گر چه چنین اند
دگر گفت: ای نمک خواران بد عهد
چرا کم بود در حق نمک جهد
❈۷❈
دگر از طنز گفت اینان چه کردند؟
نمک در دیگ رفت اینها چه خوردند!
دگر میگفت گاه کار زاری
نیاید ز اهل دهلی هیچ کاری
❈۸❈
ملک بر کرسی دولت نشسته
سران در پیشدستی، دست بسته
اسیر و اسپ و مال و رخت و کالا
زر و سیم و در و لولوی لالا
❈۹❈
خزاین میرسید اشتر بر اشتر
قطار اندر قطار از گنجها پر
گران گنجی چو دریا بیکرانه
که مالامال شد دشت از خزانه
❈۱۰❈
صف پیلان جنگی وا گزیده
ز ماران اژدر ایشان گزیده
بسی صندوقها پر تنگه و زر
که بکشائی اگر صندوق را سر
❈۱۱❈
ظرایف کاید از فرمان گزاران
ز بهر تاج و تخت تاجداران
همه چندین متاع پادشاهی
که بود آثاری از فضل الهی
❈۱۲❈
خدا داد آن خداوند غزا را
که در خور بد غزاهاش، این جزا را
چنین باشد فتوح آسمانی
کت از جائی رسید کان را ندانی
❈۱۳❈
کسی کش ز آسمان یک در کشادند،
ز هر سو صد در دیگر کشادند!
کامنت ها