گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

شمس مغربی:تویی خلاصه ارکان انجم و افلاک ولی چه سود که خود را نمیکنی ادراک

❈۱❈
تویی خلاصه ارکان انجم و افلاک ولی چه سود که خود را نمیکنی ادراک
تو مهر مشرق جانی بغرب جسم نهان تو درّ گوهر پاکی فتاده در دل خاک
❈۲❈
توئی که آینه ذات پاک اللهی ولی چه فایده هرگز نگردی آینه پاک
غرض تویی ز وجود همه جهان ور نی لما یکَون فی السکَون کائن لولاک
❈۳❈
همه جهان بتو شاد و خرّم و خندان تو از برای چه دائم نشسته ای غمناک
همه جهان بتو مشغول تو ز خود غافل همه ز غفلت تو خائفند و تو بی باک
❈۴❈
نجات تو بتو است و هلاک تو از تو ولی تو باز ندانی نجات را ز هلاک
تو عین نون بسیطی و موج بحر محیط چنان مکن که شوی ظلمت خس و خاشاک
❈۵❈
اگر چو مغربی آیی ز کاینات آزاد به یک قدم بتوانی شر از سمک به سماک

فایل صوتی غزلیات شمارهٔ ۱۱۲

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

عطا
2021-08-06T12:52:20.1406319
در مصرع دوم بیت چهارم «الکون» صحیح است نه «السکون» همچنین در مصرع پایانی «بتوانی شد» صحیح است نه «بتوانی شر» بر اساس تصحیح ابوطالب میرعابدینی
علی مرتضوی
2022-05-11T20:11:22.9995751
درستش اینه: غرض تویی ز وجود همه جهان ورنه لما تکوّن فی الکون کائنٍ‌ لولاک