شمس مغربی:آن مرغ بلند آشیانه چون کرد هوای دام و دانه
❈۱❈
آن مرغ بلند آشیانه
چون کرد هوای دام و دانه
پرواز گرفت گشت ظاهر
از سایه تیر او زمانه
❈۲❈
مرغی که دو کون سایه اوست
در سایه خویش کرده خانه
مرغ دل ما ز هر دوعالم
اندر پی او گرفت لانه
❈۳❈
ان مرغ شگرف ذات عشق است
بسمل و مقدس و یگانه
اوراست نعوت بی نهایت
اوراست صفات بیکرانه
❈۴❈
بحریست که هر زمان ز موجش
صد بحر دگر شود روانه
با عشق همیشه عشق بازد
با خویشتن است جاودانه
❈۵❈
معشوقه و عشق و عاشق آمد
آینه و روی و زلف و شانه
بر صورت خویش گشته عاشق
بر غیر نهاده صد بهانه
❈۶❈
آواز خودش شنیده از خود
تهمت بنهاده بر چغانه
از نغمه خود سماع کرده
بیمطرب و بیدف و ترانه
❈۷❈
فیالجمله ز غیر نیست پیدا
هم نام و نشان و هم نشانه
ایمغربی ضعیف و ناچیز
یاری تو گه درین میانه
❈۸❈
بردار خودی خود زخود تا
در دهر بمانی جاودانه
کامنت ها