شمس مغربی:ای کائنات ذات ترا مظهر صفات وی پیش اهل دیده صفات تو به ز ذات
❈۱❈
ای کائنات ذات ترا مظهر صفات
وی پیش اهل دیده صفات تو به ز ذات
تا روی دلفریب تو آهنگ جلوه کرد
شد جلوه گاه روی تو مجموع کاینات
❈۲❈
تا آفتاب حسن و جمالت ظهور کرد
ظاهر شدند جمله ذرات ممکنات
از بس که ابر فیض تو بارید بر عدم
سر بر زد از زمین عدم چشمه حیات
❈۳❈
خاک عدم نکرد ز آیات یکنظر
شد مورد تجلی واردات
ز صنام صومنات چو حسن تو جلوه کرد
شد بت پرست عابد اصنام سومنات
❈۴❈
لات و منا ت را ز سر شوق سجده کرد
کافر چو دید حسن ترا از منات و لات
ای چرخ را بچرخ آورده عشق تو
از شوق تست جمله افلاک را برات
❈۵❈
ایطفل لطف ایزد بیچون که چون توتی
هرگز ندیده دیده ابا و امهات
ای مخزن خزاین وی خازن امین
وی مشکل دو عالم و سر حل مشکلات
❈۶❈
ای مرکز و مدار وجود و محیط خود
وی همچو قطب ثابت و چون چرخ بی ثبات
گر سوی تو سلام فرستم تویی سلام
ور بر تو من صلات فرستم تویی صلات
❈۷❈
کی چون دهد ترا بتو آخر بگو مرا؟
ای تو ترا مزکی و تو ترا زکات
یا اجمل الجمال و یا املح الملاح
یا لطف اللطایف یا نکته النکات
❈۸❈
یا اشمل ابمظاهر یا اکمل الظهور
یا برزخ البرازخ و یا جامع الشتات
هم گنج و هم طلسمی هم جسم و هم روان
هم اسم و هم مسما هم ذات و هم صفات
❈۹❈
هم مغربی و هم مشرقی و شرق
هم عرش و فرش و عنصر افلاک و هم جهات
کامنت ها