شمس مغربی:چه باشد اگر زانکه تو گاه گاهی کنی سوی افتادهگانت نگاهی
❈۱❈
چه باشد اگر زانکه تو گاه گاهی
کنی سوی افتادهگانت نگاهی
چه خوش باشد ارزان که چون من گدارا
نگاهی کند همچو تو پادشاهی
❈۲❈
دلم را ربوده است هندوی زلفت
بجز ترک چشمت ندارم پناهی
کشیده است بر خطه روم رویت
زهند و حبش شاهخطت سپاهی
❈۳❈
مدام است مایل بخال تو زلفت
سیاهی نخواهد بغیر از سیاهی
هلالی و ابری ز رخسار و ابرو
تو پیوسته داری بهرسال و ماهی
❈۴❈
نگاهی بروی تو کردم نهانی
جز آن نیم نبودست دیگر نگاهی
بود مغربی را ز اندوه هجران
غمی همچو کوهی تنی همچو کاهی
کامنت ها