گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

شمس مغربی:صنما چرا نقاب از رخ خود نمیگشائی زکه رخ نهفته داری ز‌چه رو نمینمائی

❈۱❈
صنما چرا نقاب از رخ خود نمیگشائی زکه رخ نهفته داری ز‌چه رو نمینمائی
برخت چو کس نگاهی نفکند غیر دیده چه شوی نهان ز دیده که ت عین دیده بانی
❈۲❈
چو دل از منی و مائی نگذشت شد عیانش که توئی و اوئی و توئی من و مائی
به‌هزار دیده خواهم که نظر کنم برویت به‌هزار کسوت ای‌جان چو تو هر زمان برآیی
❈۳❈
رخ اگر چنین نمائی همه وقت عاشقان را عجب ار نداندت کس که او از کجایی
تو اگرچه بس عیانی ز ره صفت ولیکن ز همه جهان جهانی بحجاب کبریائی
❈۴❈
نشود کسی عراقی به حقایق عراقی نشود کسی سنائی به معارف سنائی
مشنو حدیث آنکس که به‌عشوه گفت با تو پسرا ره قلندر سزد ار بمن نمایی
❈۵❈
پسرا اگر هوای سر کوی دوست داری مگذار مغربی را مگزین ازو جدائی

فایل صوتی غزلیات شمارهٔ ۱۸۷

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

بوراق
2021-04-26T11:05:10
در سینه جان زآتش سودای تو سوزیستآن نیست که خاص است ظهورت بظهوریتا پرتو خورشید تو بر کون نتابدذرّات جهان را نبود هیچ ظهوریدر جنّت دیدار و تماشای جمالتباشد ز قصور ار بوَدَم میل بحوریسرمست چنان است که از باده عشقتکاو را ز خود اندر دو جهان نیست شعوریدر خلوت پنهان دل از صحبت جانانبی غیبت ‌عالم نتوان یافت حضوریای مغربی از ملک سلیمان چه زنی دمچون نیست ترا حوصله و قوت موری