گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

شمس مغربی:سحرگهی که موذن بفالق الاصباح صلای زنده دلان میدهد بخوان صلاح

❈۱❈
سحرگهی که موذن بفالق الاصباح صلای زنده دلان میدهد بخوان صلاح
تو رو به خانه خمار عاشقان آور برای راحت روحت طلب کن از وی راح
❈۲❈
کلید فتح دلِ اهل دل، بدست دل است گشایشی طلب از وی که عنده مفتاح
از آنشراب که از دل همیبرد احزان از آنشراب که درجان درآورد افراح
❈۳❈
از آن مئی که ازو زنده است جان مسیح از آن مئی که در اشباح دردمد ارواح
نجات هردو جهان را از آنشراب طلب که اوست در دو جهان موجب نجات و نجاح
❈۴❈
به پیش پرتو آن می چراغ فکر و خرد چه پیش ضوء صباح است کوکب مصباح
بهر که ساقی ازین باده داد رست از خود هرآنکه رست ز خود یافت در دو کَون فلاح
❈۵❈
بیا و بر دل و بر جان مغربی می ریز مئی که هیچ ملوث نمیکند اقداح

فایل صوتی غزلیات شمارهٔ ۵۵

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

Sahv
2023-03-11T13:04:22.5737204
۱.سحرگاه که موذن زنده دلان را به صلا (نماز) می خواند تو نیز برو برای صلاحت نماز بخوان. البته اینجا جناب مغربی بازی با صلا و صلاح کرده اند؛ می تواند معنی بیت این باشد: زمانی که موذن زنده دلان را به صلا می خواند؛ تو آن(صلا) را صلاح بخوان. یعنی یک «ح» به آن اضافه کن و بدان که نماز همان صلاح است.