شمس مغربی:بیرون دوید باز ز خلوتگه وجود خود را بشکل و وضع جهانی بخود نمود
❈۱❈
بیرون دوید باز ز خلوتگه وجود
خود را بشکل و وضع جهانی بخود نمود
اسرار خویش را بهزارانوزبان بگفت
گفتار خویش را بهمه گوشها شنود
❈۲❈
در ما نگاه کرد هزاران هزار یافت
در خود نگاه کرد بغیر از یکی نبود
در هرکه بنگرد همه عین خود بدید
چون جمله را برنگ خود آورد در وجود
❈۳❈
یک نکته گفت یار، ولیکن بسی شنید
یکدانه کشت دست، ولیکن بسی درود
خود را بسی بخود یار و جلوه کرد
لیکن نبود هیچ نمودی جز این نمود
❈۴❈
از دستی هستی همه عالم خلاص یافت
تا یار بر جهان در گنج نهان گشود
کس در جهان نماند کزو مایه نبرد
آنمایه بود یا نه اصل زیان و سود
❈۵❈
با آنکه شد غنی همه عالم ز گنج او
یکجو ازو نه کاست نه یکجو در دراو فزود
چون مغربی هرآنکه بدان گنج راه یافت
بگشود بر جهان کف و گنج عطا نمود
کامنت ها