شمس مغربی:رخت گرچه چو خورشید فلک مستور می‌باشد دلم هم در فروغ خویشتن مستور می‌باشد
❈۱❈
رخت گرچه چو خورشید فلک مستور می‌باشد
دلم هم در فروغ خویشتن مستور می‌باشد
نقابی نیست رویت را به جز رخت دایم
نقابی گر بود مهر رخت را نور می‌باشد
❈۲❈
به ما نزدیک نزدیک است و از ما دور دور آن رخ
که از افراط نزدیکی به غایت دور می‌باشد
جهان خورشید او بگرفت و شد زو بی‌نصیب آن کس
که چون خفّاش از خورشید دیدن کور می‌باشد
❈۳❈
به هجر خویشتن باید طلب کردن وصال او
که مردم وصل او دایم ز خود مهجور می‌باشد
قصور و حور و ولدان را نمی‌دانم ولی دانم
من آن کس را که ولدان و قصور و حور می‌باشد
❈۴❈
که تا جامع و فاضل ز ایزد کرده‌ام حاصل
که رطب و یابس عالم در او مسطور می‌باشد
ز جام نرگس مست و لب میگون آن ساقی
روان مغربی گه مست و گه مخمور می‌باشد
کامنت ها