شمس مغربی:اگر ز جانب ما ذلت و نیاز نباشد جمال روی ترا هیچ عز و ناز نباشد
❈۱❈
اگر ز جانب ما ذلت و نیاز نباشد
جمال روی ترا هیچ عز و ناز نباشد
ز سوز عاشق بیچاره است ساز جمالت
جمال را اگر آن سوز نیست ساز نباشد
❈۲❈
به پیش ناز تو گر ما نیاوریم نیازی
میان عاشق و معشوق امتیاز نباشد
بعشق ما بطرز جمال حسن تو دائم
لباس حسن ترا به از این طراز نباشد
❈۳❈
کجا شود بحقیقت عیان جمال حقیقت
اگر مظاهر آیینه مجاز نباشد
مجوی در دل ما غیر دوست زانکه نیابی
از آنکه دردل محمود جز ایاز نباشد
❈۴❈
نوازشی نتوان از کس دگر طلبیدن
اگرچنانچه دلارام و دلنواز نباشد
برای این دل بیچاره مغربی تو بگو
چه چاره سازم اگر یار چاره ساز نباشد
کامنت ها