گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

شمس مغربی:دیده سرگردان و نور دیده دایم در نظر چشم در منظور ناظر لیک از وی بیخبر

❈۱❈
دیده سرگردان و نور دیده دایم در نظر چشم در منظور ناظر لیک از وی بیخبر
گرچه عالم را بچشم دوست بیند دیده لیک از بصر پنهان بود پیوسته آن نور بصر
❈۲❈
دل بسان کوی سرگردان و غافل زان که او وز خم چوگان زلف دوست باشد مستقر
نیست بیرون از خم چوگان زلفش یکزمان دل که چون گوئی همیگردد در این میدان پسر
❈۳❈
من نمیدان که عالم چیست یا خود کیست این عقل و نفس و جسم و چرخش خوانی و شمس و قمر
با همه سرگشتگی و جنبش و نور و صفات بیخبر گردون و ز گردون ماه از هر خور ز خور
❈۴❈
ایدل ار خواهی بببینی دلبران را عیان پاک و صافی ساز خود را آنگهی در خود نگر
در صفای خویشتن باید رخ دلدار دید زانکه تو آیینه و دوست در تو جلوه گر
❈۵❈
چونکه مطلوب تو از تو نیست بیرون بعد ازین مغربی در خویشتن باید ترا کردن سفر

فایل صوتی غزلیات شمارهٔ ۹۵

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها