مهستی گنجوی:در ره چو بداشتم به سوگندانش از شرم عرق کرد زخ خندانش
❈۱❈
در ره چو بداشتم به سوگندانش
از شرم عرق کرد زخ خندانش
پس بر رخ زرد من بخندید به لطف
عکس رخ من فتاد بر دندانش
کامنت ها