گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مهستی گنجوی:آن کودک نعل‌بند داس اندر دست چون نعل بر اسب بست از پای نشست

❈۱❈
آن کودک نعل‌بند داس اندر دست چون نعل بر اسب بست از پای نشست
زین نادره‌تر که دید در عالم بست بدری بسم اسب هلالی بربست

فایل صوتی رباعیات رباعی شمارۀ ۲۴

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

علی
2012-11-28T16:55:55
سلام در مصراع آخر (بسم)اگر جدا نوشتهشود بهتر است(به سم)
علی تبریزی
2013-06-18T02:08:20
بدری به سم اسب ......
وحـ_‗ـیـ‗_ـد
2013-07-02T00:50:13
آن کودک نعل بند را به بدر(ماه) تشبیه کرده که به سم اسب هلال(نعل) می بندد.شاعر با استفاده از بدر و هلال در یک مصرع زیبایی خاصی به شعر بخشیده است.
افسانه چراغی
2021-01-07T18:46:23
جناب علی گرامیمصرع سوم در واقع بدین شکل است: بست از این نادره‌تر، که در عالم دید؟ بست درست است.ضمنا بدر یعنی ماه کامل که ماه شب چهاردهم است. صورت زیبای کودک نعلبند را به ماه کامل تشبیه کرده است.تاکنون هیچ ادیبی نگفته که این شعر عرفانی است بلکه به این نوع شعر از نظر موضوع که درباره پیشه‌وران و صنعت آنهاست، شهرآشوب می‌گویند.
علی
2020-12-10T21:20:27
سلاممن کاری به این ندارم که هیچ جوره نمیشه اینو عرفانی کرد و کاملا عشق زمینی رو داره میگه/ ولی خداییش دمش گرم / خیلی تو نخ معشوق بوده. یه سُمی نعل کرده حالا میگه « ازین بهتر کی دیده؟ ها؟ پسرو که خودش مث هلال ماه زیبا و باریکه داره نعل که اونم هلالی شکله رو میکنه سم اسب. خداییش زاویه دیددو نگا من ک کف کردم
علی
2020-06-30T22:46:15
مصرع سوم کلمه آخر پست هست. عالم پست، عالم خاکی. منظور این دنیاس و عالم فانی.عالم بست معنی ندارد. احتمالا اشتباه تایپی است لطفا تصحیح کنید. ممنون.
جعفر عسکری
2023-04-27T03:44:42.0759159
دوش از سر پای، یار با ما بنشستباز از سر دست، عهدم امروز شکستنه دوش بُدم شاد و نه غمگین امروزکان از سر پای بود و این از سر دست مهستی سخن خود را با صنعت تضاد آراسته ( دوش و امروز ، سر و پا ، دست و پا ، شاد و غمگین ) و با واژه‌های سر و دست و پا بازی کرده است. این رباعی زیبا که در دیوان و مجموعه‌های چاپ شده مهستی در سده اخیر نیامده، از دید ادبی و لغوی ارزشمند است. از سر پای را در لغت‌نامه‌ها نیافتم... گویا به معنی انجام کار به صورت گذری و در زمانی کوتاه یا سر زدن با عجله بی‌توقف باشد. در گویش مشهدی سرِ پا در همان مفهوم تُکِ پا ( در تداول عوام زمانی کوتاه ) به کار می‌رود. به عنوان مثال: یک سر پا ( تک پا ) رفتم دیدار فلانی... نزاری قهستانی گوید:دریاب که شد ز دست کارمآخر گذری کن از سرِ پای..‌. در جای دیگر:دل شکسته‌ی ما را رعایتی فرمایبه پرسشی چه شود الله الله از سرِ پای