گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مهستی گنجوی:شهری زن و مرد در رخت می‌نگرند وز سوز غم عشق تو جان در خطرند

❈۱❈
شهری زن و مرد در رخت می‌نگرند وز سوز غم عشق تو جان در خطرند
هر جامه که سالی پدرت بفروشد از تو عاشقان به روزی بدرند

فایل صوتی رباعیات رباعی شمارۀ ۷۲

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

مرتضی ( باران)
2015-04-27T09:32:01
مصرع آخر شاید این باشد از " " عشق ِ " " تو عاشقان به روزی بدرند
مرتضی ( باران)
2015-04-27T09:34:31
همان که محمد عزیز در حاشیه ی قبلی اشاره کرد. ممنون
محمد
2013-02-05T20:13:34
به نظر من این بودهشهری زن و مرد در رخ تو می‌نگرندوز سوز غم عشق تو جان در خطرندهر جامه که سالی پدرت بفروشداز عشق تو عاشقان به روزی بدرند
فروغ
2019-03-25T02:37:17
شهری زن و مرد در رخت می‌نگرندوز سوز غم عشق تو، جان در خطرندهر جامه که سالی پدرت بفروشدهر روزه جماعتی دوان می بدرند
جعفر عسکری
2017-06-06T07:29:45
سلامجناب آقای محمّد:مصرع اول پیشنهادی شما دچار مشکل وزنیه ولی مصرع اول شعر اصلی کاملا درستهمصرع پیشنهادی چهارم باید جایگزین بشه.کلمه "عشق" جا افتاده
امیرعلی داودپور
2023-06-11T08:18:26.2871142
گوهر مهستی (جامه دریدن): نخست اینکه مهستی نیک میداند که چگونه جامه دریدن اوج ظرافت و طلب معشوق است (اگر چه متضاد آن نظیر سایر مراتب تعالی نشان تجاوز به حریم دیگران است.) اما مهستی که به گمانم در زمان سرایش این اشعار دوشیزه بوده میفرماید جامه ای که پدر سالی در بازار بفروشد، عشاق به یک لحظه میدرند که هم نشان از سختی کسب پدر دارد، هم نشان از آنچه در زمان زیادت عشاق رخ میدهد.. در مقام معرفت آنگاه که عاشق و معشوق افزون گردد جامه ها یوسف وار دریده شوند و ای بسا بیگناه متهم. #امیرعلی_رستم_داودپور #تانترا(رساله)