گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

منوچهری:الا وقت صبوحست، نه گرمست و نه سردست نه ابرست و نه خورشید، نه بادست و نه گردست

❈۱❈
الا وقت صبوحست، نه گرمست و نه سردست نه ابرست و نه خورشید، نه بادست و نه گردست
بیار ای بت کشمیر، شراب کهن پیر بده پر و تهی گیر که مان ننگ و نبردست
❈۲❈
از آن باده که زردست و نزارست ولیکن نه از عشق نزارست و نه از محنت زردست
به جان اندر قوتست و به مغز اندر مشکست به چشم اندرنورست و به روی اندر، وردست

فایل صوتی دیوان اشعار شمارهٔ ۱۰

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

عبدالله قاسمی
2016-09-27T11:36:19
سلامخانم گیتی پاشایی در آهنگ فصل خزان (خیزید و خز آرید) این شعر رو هم خونده اند .. یادش گرامی
کرتیر
2020-05-16T20:26:25
در ذیل این شعر در تصحیح دکتر دبیرسیاقی، ابیاتی از نسخه آقای کیوانپور مُکری همراه با مقدمه ی هدایت آورده که در هیچ نسخه دیگری نیست و در سرتاسر اینترنت نیز جستم و نیافتم:به دست بت خَلُخ، کنم سرخ ز می رخز هجران تو آوُخ، مرا چهره ی زردستحریفانه شرابی، ده از بهر ثوابیبه می دار شتابی، که مِی دافع دردستبَطی گیر تو در مشت، پر از آتش زردشتبه می دار قوی پشت، که می پیشه ی مردستدل و خاطر برنا، به می دار توانامخور غصه که دانا، غم هیچ نخوردستبه بر گیر نگاری، بت لاله عذاریکه در شوخی و یاری ز همه خوبان فردستزنخ سیب سپاهان، دو چشم آهوی فتّاندو جعد اژدر پیچان، دو رخ شاخه ی وردستزمستان چو درآید، بطٍ باده ببایدبجز باده نشاید، که می چاره ی بَردستبُتا گوش به نی کن، قدح نوش ز می کنغم حادثه طی کن، که غم روح نبردست