منوچهری:نوروز روز خرمی بیعدد بود روز طواف ساقی خورشید خد بود
❈۱❈
نوروز روز خرمی بیعدد بود
روز طواف ساقی خورشید خد بود
مجلس به باغ باید بردن، که باغ را
مفرش کنون ز گوهر و مسند زند بود
❈۲❈
آن برگهای شاسپرم بین و شاخ او
چون صدهزار همزه که بر طرف مد بود
نرگس بسان حلقهٔ زنجیر زر نگر
کاندر میان حلقهٔ زرین وتد بود
❈۳❈
اندر میان لاله، دلی هست عنبرین
دل عنبرین بود، چو عقیقین جسد بود
آن خاک هست والد و گل باشدش ولد
بس رشد والدی که لطیفش ولد بود
❈۴❈
ابر گهرفشان را هر روز بیست بار
خندیدن و گریستن و جزر و مد بود
خورشید چون نبرده حبیبی که باحبیب
گاهیش وصل و صلح و گهی جنگ و صد بود
❈۵❈
چشم خجسته را مژه زرد و میان سیاه
پرده زبرجدین و عقیقین رمد بود
سنبل بسان زلفی با پیچ و با عقد
زلف آن نکو بود که به پیچ و عقد بود
❈۶❈
بادام چون شیانی بارد به روز باد
چون دست راد احمد عبدالصمد بود
کامنت ها