منوچهری:بیار ساقی زرین نبید و سیمین کاس به باده حرمت و قدر بهار را بشناس
❈۱❈
بیار ساقی زرین نبید و سیمین کاس
به باده حرمت و قدر بهار را بشناس
نبید خور که به نوروز هر که می نخورد
نه از گروه کرامست و نز عداد اناس
❈۲❈
نگاه کن که به نوروز چون شدهست جهان
چو کارنامهٔ مانی در آبگون قرطاس
فرو کشید گل سرخ رویبند از روی
برآورید گل مشکبوی سر ز تراس
❈۳❈
همی نثار کند ابر شامگاهی در
همی عبیر کند باد بامدادی آس
درست گویی نخاس گشت باد صبا
درخت گل به مثل چون کنیزک نخاس
❈۴❈
خجسته را به جز از خردما ندارد گوش
بنفشه را به جز از کرکما ندارد پاس
هزاردستان این مدحت منوچهری
کند روایت در مدح خواجه ابو العباس
❈۵❈
بزرگ بار خدایی که ایزد متعال
یگانه کرد به توفیقش از جمیع الناس
همه به کردن خیرست مر ورا همت
همه به دادن مالست مر ورا وسواس
❈۶❈
هزار بار ز عنبر شهیترست به خلق
هزار بار ز آهن قویترست به باس
چو عدل او هست آنجایگه نباشد جور
چو امن او هست آنجایگاه نیست هراس
❈۷❈
خدای، عز و جل، از تنش بگرداناد
مکاره دو جهان و وساوس خناس
کامنت ها