منوچهری:نوروز، روزگار مجدد کند همی وز باغ خویش باغ ارم رد کند همی
❈۱❈
نوروز، روزگار مجدد کند همی
وز باغ خویش باغ ارم رد کند همی
نرگس میان باغ تو گویی درمز نیست
اوراق عشرهای مجلد کند همی
❈۲❈
در لالهزار، لالهٔ نعمان سرخ روی
خالی ز مشک و غالیه بر خد کند همی
وان نسترن چو ناف بلورین دلبری
کوناف را میانه پر از ند کند همی
❈۳❈
وان برگهای بید تو گویی کسی به قصد
پیکانهای پهن زبرجد کند همی
ضرابوار شاخ گل زرد هر شبی
دینارهای گرد مجدد کند همی
❈۴❈
از بهر آنکه زلف معقد نکو بود
سنبل به باغ زلف معقد کند همی
وز بهر آنکه روی بود سرخ خوبتر
گلنار روی خویش مورد کند همی
❈۵❈
خور باز مجمری بفروزد برآسمان
گویی که زر به تیغ مهند کند همی
ابر گلابریز همی بر گلابدان
برروی گل گلاب مصعد کند همی
❈۶❈
ابر بهار باز کند مطرد سیاه
هر گه که روی خویش به راود کند همی
بی عود، باد، عود مثلث کند همی
بیتاب آب درع مزرد کند همی
❈۷❈
باغ طری ستبرق رومی کند همی
بربر همی قلاده ز فرقد کند همی
بر سر عصابهٔ زر رومی کند همی
دربر لبادهای ز زبرجد کند همی
❈۸❈
سوسن سرین ز بیرم کحلی کند همی
نسرین دهان ز در منضد کند همی
لاله دل از فتیلهٔ عنبر کند همی
خیری رخ از صحیفهٔ عسجد کند همی
❈۹❈
باد بزین صناعت مانی کند همی
مرغ حزین روایت معبد کند همی
بلبل گلو گشاده سحرگاه بر درخت
گویی ثنای میر مؤید کند همی
❈۱۰❈
بوحرب بختیار محمد، که رای او
ارکانهای ملک مؤکد کند همی
طوبی بر آن قلم که به عنوان نامهبر
بوحرب بختیار محمد کند همی
❈۱۱❈
گر هیچ میر عمر مؤبد کند به فضل
این میر عمر خویش مؤبد کند همی
ور هیچ خلق سعد کند طالع کسی
او طالع کریمان اسعد کند همی
❈۱۲❈
بیابر، فعل ابر بهاری کند همی
بیتیغ، کار تیغ مجرد کند همی
رای موافق و نیت و اعتقاد او
عالم بسان خلد مخلد کند همی
❈۱۳❈
کردارهٔ سلیمترین با عدوی خویش
آنست کاین سلیم مسهد کند همی
اقبال کار مرد به رای مسدد است
او رای کارهای مسدد کند همی
❈۱۴❈
برش قلادهایست که هر خرد و هر بزرگ
گردن بدان قلاده مقلد کند همی
بر هر کسی لطف کند و لطف بیشتر
بر احمد بن قوص بن احمد کند همی
❈۱۵❈
چونانش همتیست رفیع و فراشته
کز فرق هر دو فرقد، مرقد کند همی
با چاکران خویش و جز از چاکران خویش
احسان بینهایت و بیحد کند همی
❈۱۶❈
این عادتش طبیعی وجودش جبلی است
هرعادتی نه مرد مسعد کند همی
کان اختیار کار نیاید که بنده کرد
این اختیار میر محمد کند همی
❈۱۷❈
تا باد مشکبیز به اردیبهشت ماه
عالم چو عارض بت امرد کند همی
بر پای باد دولت میر بزرگوار
کوپای حادثات مقید کند همی
❈۱۸❈
زو قوت و سیادت و سودد مباد دور
کوقوت و سیادت و سودد کند همی
کامنت ها