ملا مسیح:ز من عشق است هندستان زمین را که عشق آنجاست مذهب کفر و دین را
❈۱❈
ز من عشق است هندستان زمین را
که عشق آنجاست مذهب کفر و دین را
گلستان گل جاوید عشق است
که صاحب طالعش خورشید عشق است
❈۲❈
محبت آفتاب و برج شیر است
هوایش هم از این رو گرمسیر است
بهشتی کشوری از جان سرشته
درو حسن و وفا حور و فرشته
❈۳❈
محبت را به رضوانی نشانده
به در تشویش دربانی نمانده
خس و خاشاک او ازعشق مست است
در و دیوار او عاشق پرست است
❈۴❈
نروید زین زمین برگ گیاهی
که نبود میل او با کهربایی
اثر بین کز جمادات است آهن
به جذب سنگ چون در می دهد تن
❈۵❈
به هفت اقلیم از عشّ اق دلریش
نمیرد کس به مرگ دلبر خویش
ندارد هیچ کس بیش از دو کس یاد
که کس جان داد جز مجنون و فرهاد
❈۶❈
درین کشور عروس نارسیده
ز جفت خود همی نامی شنیده
به مرگش لب نجنباند سخن را
نسازد تا نسوزد خویشتن را
❈۷❈
زن است و می کند کار جوان مرد
کزو هنگامۀ پروانه شد سرد
به مردن عاشقان بی اختیارند
ولی معشوق اینجا جان سپارند
❈۸❈
چو سوزد آبگین در آتش هوم
کجا باشد شمار سوزش موم
همی بینم بسی هندی نژادان
که خود را بر صنم سازند قربان
❈۹❈
رواج عشق کفر خود فزایند
به جان دادن جوانمردی نمایند
به نام حق کسی کم زرفشاند
خوش آن همت که بر بت سرفشاند
❈۱۰❈
درین صحرا بسی مرغ اند آزاد
کز ایشان چون یکی شد صید صیاد
نپرّد جفت او، نی برک نَد دل
شود خود نیز تا با جفت بسمل
❈۱۱❈
به آب عشق، خاک هند تر شد
چه جای آدمی مرغان اثر شد
ببین جامک به عشق آب باران
ننو شد گرچه باشد آب حیوان
❈۱۲❈
وفا قربان این آب و هوا شد
که مرغ این چمن ماهی وفا شد
مرا باید ز هندوستان سخن گفت
که با عشق است خاک این زمین جفت
❈۱۳❈
ازان گفتم حدیث رام و سیتا
نه این افسانه، تاریخ است اینجا
کامنت ها