ملا مسیح:چو رام غافل از سیتا جدا ماند به پشت پای خود دولت ز در راند
❈۱❈
چو رام غافل از سیتا جدا ماند
به پشت پای خود دولت ز در راند
خطا کرد و خطا کرد و خطا کرد
که بر معشوق خود عاشق جفا کرد
❈۲❈
به کفر عشق شد منسوب عاشق
خجل از کرده خود چون منافق
چو کاری کرد چون ناکرد کاران
خزان آورد بر گل نو بهاران
❈۳❈
پشیمان شد ز آزار آخر کار
ز آزارش دو چندان گشت آزار
ز دل بر کند بیخ شادمانی
چو هجران گشت خصم زندگانی
❈۴❈
به راحت خوش نخورده یکدم آب
به کام دل نکرده یک مژه خواب
به هجر یار کرده عیش پدرود
ز غم در دل شبی اندیشه بنمود
❈۵❈
که ضایع گشت عمر نازنینم
به جای مه بت دیگر گزینم
دگر معشوقۀ خویش ب ایدم خواست
که تنهایی مسلم مر خدا راست
❈۶❈
اگر مه پاره سیتا رفت از دست
مرا امکان خورشید دگر هست
دگر ره کرد در دل فکر معقول
بیندیشید از معقول منقول
❈۷❈
کزین اندیشه جانم را غرض چیست
پری جان بود مر جان را عوض کیست؟
چو بر سیتا اگر گیرم دگر زن
زمین و آسمان خندند بر من
❈۸❈
اگر بی روی او بینم به گلزار
مژه در دیده من بشکند خار
چو از کوثر بدل خواهم شرابی
نشانم ذره جای آفتابی
❈۹❈
براقی پی کنم در راهواری
کنم زان پس به میدان خرسواری
چه افزایم به دل آزار دیگر
بباید کرد فکر کار دیگر
❈۱۰❈
کنونم آنچه در راه صوابست
همین اسمید جگ کار ثوابست
کامنت ها