ملا مسیح:چو بسوامتر رخصت شد ز جسرت گرفته رام و لچمن را به صحبت
❈۱❈
چو بسوامتر رخصت شد ز جسرت
گرفته رام و لچمن را به صحبت
به عزم مالوه بس راه پیمود
که آنجاها عبادت گاه او بود
❈۲❈
چو ره پیموده شد هفتاد فرسنگ
رسیدند از اود بر معبد گنگ
همی رفتی چو عمر نازنین رام
چو خور نگرفته یکجا یکدم آرام
❈۳❈
ز رفتن یک نفس چون باد بنشست
به کشتی بر نشست و بادبان بست
چو تخت جم روان شد کشتی از باد
گذشت از آب آسان تر چو اوتاد
❈۴❈
بر آمد آفتابی از هلالی
نمود آفاق را فرخنده فالی
به زاهد گفت رام ای خضر ثانی
که جان بخشی به آب زندگانی
❈۵❈
شنیدم اصل گنگ از آسمان است
چنین تعظیم و تکریمش از آنست
خدا را! رنجه کن یک دم زبان را
بدل روشن ترک ساز این بیان را
کامنت ها