ملا مسیح:ز خرسان رای عفریتان تبه شد ز بخت تیره روزشان سیه شد
❈۱❈
ز خرسان رای عفریتان تبه شد
ز بخت تیره روزشان سیه شد
سپه شیران چو مرغان بیابان
به وادی خصومت رهزن جان
❈۲❈
به روی و موی از زنگی سیه رنگ
چو زنگی آفریده از پی جنگ
ز دیوان در وغا نگریختندی
چو خرس و خرسباز آویختندی
❈۳❈
از ایشان بیم راج و بیم درشن
همه تن بیم بهر جان دشمن
به جنگ هر یکی زان خرس پرکین
دو خرس آسمان دادند تحسین
❈۴❈
کسی زانها به حال خود نمی دید
که دشمن دست و پای شان ببرید
بگفتندی کزینسان زخم غم نیست
که موی خرس و کاه کوه کم نیست
❈۵❈
تن خرسان ز خنجر غرق خونناب
شده انگشت شان اخگر بدان آب
ز طبع آب گردد اخگر انگشت
چنان کاخگر شود از آذر انگ شت
❈۶❈
چرا زان آب گشت انگشت اخگر
مگر کان آب بود آتش به گوهر؟
گلیم خرس سیل خون نمودند
کشان خصمان خود را در ربودند
❈۷❈
عدو بگذاشت و نگذاشتندی
به مرگش غرق در خون داشتندی
کامنت ها