ملا مسیح:چو در لنکا ز مرگ او خبر شد سراسیمه جهان زیر و زبر شد
❈۱❈
چو در لنکا ز مرگ او خبر شد
سراسیمه جهان زیر و زبر شد
به کین جوشید در دل خون راون
به تن پوشید بهر جنگ جوشن
❈۲❈
به کارش چون جگر بس رخنه افتاد
به جنگ صف صلای عام در داد
سپاهش صف زده بر روی صحرا
ز دیوان شد تهی یکبار لنکا
❈۳❈
گرفته ده کمان یکبار بر دست
همی زد تیر باران شست بر شست
کسی را کو بود خود بیست بازو
ز یک ده صد بود ده در ترازو
❈۴❈
ز میمونان و از خرسان سردار
هزار اندر هزاران کشت یکبار
کواج و سرب و کوی افتاد بیروح
ببیکن و انگد و هنونت مجروح
❈۵❈
نماند ایمن ز تیرش جز تن چند
نمی شد خاطرش زان قتل خرسند
به مالش رشک پای پیل گشته
به کشتن دست عزرائیل گشته
❈۶❈
هزیمت در سپاه رام افکند
که با آتش ستیزه گاه تا چند
چودست بردش از اندازه شد بیش
به جنگ پیل میمون آمده پیش
❈۷❈
به دفع چشم زخمش نیل شد پیل
همی زد جست و خیز از میل تا میل
شود تا میل چشم دیو بی شرم
به کوری مخالف نیل شد گرم
❈۸❈
چنان کوشید چون مردان به میدان
که راون را خجالت شد ز دیوان
به کین آخر خدنگ آتشین زد
که نیل از زخم آن افتاد بیخود
❈۹❈
مرکب بود تیز از آتش و باد
که آتش رو به جان آتش افت اد
ز تیر آتشین شد نیل بیتاب
چو عکس شعله اندر آب نیلآب
❈۱۰❈
به پس پایی ز راون شد زبون نیل
چو رفت از پیش فرعون واژگون نیل
چو خاطر جمع کرد از نیل راون
به کین اندرجت شد سوی لچمن
❈۱۱❈
بسان پیل مست نوجوان ش یر
همی کردند با هم جنگ تا دیر
برو هم چیره شد دیو زبردست
به شمشیر و به ژویین جابه جا خست
❈۱۲❈
به زخم نیزه لچمن رفت از کار
چراغش کشته گشت از دیدن مار
کامنت ها