مسعود سعد سلمان:ای کامگار سلطان،انصاف تو به گیهان گشته عیان
❈۱❈
ای کامگار سلطان،انصاف تو به گیهان
گشته عیان
مسعود شهریاری،خورشید نامداری
اندر جهان
❈۲❈
ای اوج چرخ جایت،گیتی ز روی و رایت
چون بوستان
چون تیغ آسمان گون،گردد به خوردن خون
همداستان
❈۳❈
باشد به دستت اندر،از گل بسی سبک تر
گرز گران
بر تیز تگ هزبری،برقی که گردد ابری
زیر عنان
❈۴❈
کوهی که باد گردد،چون گردباد گردد
در زیر ران
پیش رفیع تختت،از طوع و طبع بختت
بسته میان
❈۵❈
کس چون تو ناشنوده،عادل چو تو نبوده
نوشین روان
در هیچ روزگاری،کس چون تو شهریاری
ندهد نشان
❈۶❈
در شکر و مدحت تو،پاینده دولت تو
شد همزبان
آمد بهار خرم،شد عرصه های عالم
پر گلستان
❈۷❈
از دست هر نگاری،نیکوتر از بهاری
باده ستان
در عز و ناز و شادی،بر تخت ملک بادی
تا جاودان
کامنت ها