مسعود سعد سلمان:آن لعبت کشمیر و سرو کشمر چو ماه دو هفته درآمد از در
❈۱❈
آن لعبت کشمیر و سرو کشمر
چو ماه دو هفته درآمد از در
با زیور گردان کارزاری
با مرکب تازی و خنگ زیور
❈۲❈
در زلف دوتایش جمال پیدا
در چشم سیاهش دلال مضمر
سینه ش چو ز سیم سپید تخته
جعدش چو ز مشک سیاه چنبر
❈۳❈
بنشست چو یک توده گل به پیشم
بربود دل من بدان دو عبهر
گفتا که همایونت باد و فرخ
این عید و صد عید و جشن دیگر
❈۴❈
بخت تو چو نام تو با سعادت
روز تو چو رخسار من منور
گفتم که بوم با سعادت و عز
با دولت و اقبال و نصرت و فر
❈۵❈
آن بنده که هر روز بامدادان
بوسد ز می قصر شاه صفدر
محمود شهنشاه سیف دولت
تاج سر شاهان هفت کشور
❈۶❈
آن شاه مظفر امیر غازی
فرزند شهنشاه ابوالمظفر
در دولت عالی چو روح در تن
در ملکت باقی چو عقل در سر
❈۷❈
ای دست بزرگی تو نهاده
بر تارک دولت ز عدلت افسر
ای کشتی خشم تو را همیشه
حلم تو به دریای عفو لنگر
❈۸❈
بر کف تو فرضست مال دادن
زیرا که شدست از سخا توانگر
با عز کف تو بیافت باده
چون روی ولی تو گشت احمر
❈۹❈
تا زر بر تو خوار دید خود را
چون روی عدوی تو گشت اصفر
مؤمن ز حسام تو گشته ایمن
کافر ز سنان تو برده کیفر
❈۱۰❈
گردون به بر همت تو مرکز
دریا به بر کف تو چو فرغر
هر خامه که نامت نبشت خواهد
بدود به سر و دیده روی دفتر
❈۱۱❈
هر خطبه که نام تو برد روزی
گردون شود از افتخار منبر
گویی که قضا را خدایگانا
با خنجر تو کرده اند همبر
❈۱۲❈
هر جا که قضا رفت خنجر تو
آنجا برسد با قضا برابر
از بس که بر او مهر نصرت تست
ماننده کان گشت پر ز گوهر
❈۱۳❈
وز بس که بر او فتح داده بوسه
رویش همه شد سر به سر مجدر
شاها تو سلیمان روزگاری
مرغان تو تیرهای با پر
❈۱۴❈
چون باد تو را مرکبان تازی
با باد همه همعنان و همبر
آمد ملکا عید و رفت روزه
بنشین به مراد و بخواه ساغر
❈۱۵❈
در دولت و اقبال باش دایم
بگذار جهان و ز جهان بمگذر
میمون و همایونت عید تازی
عید رمضان و سنت پیمبر
❈۱۶❈
مقبول کناد از خیر و طاعت
روزی ده خلق ایزد اکبر
بادات مصون بقای دولت
تا هست همیشه فلک مدور
کامنت ها