گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مسعود سعد سلمان:چو تو معشوقه و چو تو دلبر نبود خلق را به عالم در

❈۱❈
چو تو معشوقه و چو تو دلبر نبود خلق را به عالم در
ای مرا همچو جان و دیده عزیز این و آن از تو یافت عمر و بصر
❈۲❈
ببرد عشق عقل و عشق تو باز عقل بفزایدم همی در سر
به هنر طبع را تو استادی به خرد روح را تویی رهبر
❈۳❈
به تو صحبت کنند در دیوان وز تو گویند بر سر منبر
گاه خلوت تویی مرا مونس در حضرت مرا تویی داور
❈۴❈
سخنانی که از تو دارم یاد جفت دل دارم و عدیل جگر
به خلاف تو گر سخن گویند نایدم هیچ از آن سخن باور
❈۵❈
تا گریبان تو بنگشادم از جمال توام نبود خبر
از سر تو همی نگاه کنم تا به پایان جمال و حسنی و فر
❈۶❈
پوست بر تو همی به دل گردد گاه دیگر شوی و گاه دگر
گاه چون زنگیان بوی اسود گه چو سقلابیان شوی احمر
❈۷❈
واندرین هر دو حال ازین تبدیل نشود هیچ حسن تو کمتر
همه جرم تو روی شد ویحک همه روی تو راز شد یکسر
❈۸❈
نه چو زلف چو عنبر سارا نه چو روی تو دیبه ششتر
کلک مفتول کرد زلف تو را بر شکستن به هم چو سیسنبر
❈۹❈
جان و دل خوش شود چو می دارم آن شکنهای زلف تو به نظر
چو تو آراسته ندیدم من جلوه گر عشاق تو بود مگر
❈۱۰❈
ور نبودست عاشق تو چرا بافت در زلفکان تو گوهر
روز و شب در تو حاصلست که دید روز و شب را گرفته اندر بر
❈۱۱❈
عبرت از تو توان گرفت آری که ز روز و ز شب است جمله عبر
رویت آراسته به خال همه زیر هر خال معنی دیگر
❈۱۲❈
به دو دیده حدیث تو شنوم که مرا همچو دیده در خور
در کنارت گرفت نتوانم تا روان باشدم ز دیده مطر
❈۱۳❈
همه خشکی بود طراوت تو که چو رویم مباد رویت تر
آب رویم ز تست نگذارم که به رویت رسد ز آب اثر
❈۱۴❈
از دو دیده ستاره می رانم من برین کوه آسمان پیکر
نتوانستی رسید به من گر همه تنت را ببودی پر
❈۱۵❈
تا دهک راه سخت شوریده ست جفت عقلی تو و عدیل هنر
اندرین وقت چون سفر کردی در چنین وقت کم کنند سفر
❈۱۶❈
نه غلط کرده ام تو آن داری که به ذاتت بود ز خلق خطر
نام منصور صاحب کافی داغ داری به پشت و پهلو بر
❈۱۷❈
آنکه با نام او ز خلق همی بازگردد ز ره قضا و قدر

فایل صوتی دیوان اشعار شمارهٔ ۱۵۳ - چیستان و گریز به مدح آن بزرگ

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

عنصرالمعالی
2013-07-24T09:05:42
پدرش سعد ،خودش مسعود و پسرش سعادت نام داشته اند
امین کیخا
2013-07-24T08:54:12
مسعود هم خود معزیی می توانست بود ولیک بند و پندش زمانه داد !
امین کیخا
2013-07-24T08:50:26
نگارش لعل بصورت لال هم می تواند باشد ولی لل هم که دربیت 10 امده هم خوبست ، لک و لاک و لال همه یعنی سرخ