مسعود سعد سلمان:تا برآمد ز آتش شمشیر بهرامی شرار داد گیتی را فلک بر ملک بهرامی قرار
❈۱❈
تا برآمد ز آتش شمشیر بهرامی شرار
داد گیتی را فلک بر ملک بهرامی قرار
کرد بهرام افتخار از ملک شه بهرام شاه
در همه معنی که برتر دیده از این افتخار
❈۲❈
گشت ملک و عدل او آباد تا ملکست و عدل
ملک بهرامی لباس و عدل بهرامی نگار
پیش بهرام زمین بهرام گردون بنده شد
در زمانه بندگی ملک او کرد افتخار
❈۳❈
بر فلک بهرام گوید دولت بهرام شاه
هر چه مقصودست گیتی را نهاد اندر کنار
زآسمان روح الامین گویان به صد شادی که هست
با ملک بهرام شه بهرام گردون جانسپار
❈۴❈
سوخت شمشیر و جان بدسگالان روز رزم
زانکه ببرامست شمشیر تو را آموزگار
برتر آمد مرتبه بهرام را از مهر و ماه
تا ز نامی نام تو اندر جهان شد نامدار
❈۵❈
در همه معنی چو احمد بود بهرامی مضا
از پی صدر وزارت کرد او را اختیار
در کف کافی او زان خامه بهرام سیر
سعد و نحس دوستان و دشمنان شد آشکار
❈۶❈
این وزارت را که بهرامی است تیغ طبع او
از نشاط خدمت تو گشت خرم روزگار
تا به عون ملک و دین باشند پیش تخت تو
همچو بهرام از مضا هنگام رأی و وقت کار
❈۷❈
راویا تو مدح های ملک بهرامی بخوان
ساقیا تو جام های بزم بهرامی بیار
کامنت ها