مسعود سعد سلمان:زهی در بزرگی جهان را شرف زهی از بزرگان زمان را خلف
❈۱❈
زهی در بزرگی جهان را شرف
زهی از بزرگان زمان را خلف
نمایی به جود آنچه عیسی به دم
نمایی به رای آنچه موسی به کف
❈۲❈
نه با دشمنان تو در آب نم
نه با دوستان تو در نار تف
یکی شربت آب خلافت که خورد
بشد اشکمش همچو پشت کشف
❈۳❈
مه از اول مه شود بار ور
به آخر برآیدش عز و شرف
نبینی چو آبستنان هر زمان
فزون گردد او را به رخ بر کلف
❈۴❈
به میدان مکن در شجاعت سبق
به مجلس مکن در سخاوت سرف
نباید که خوانند این را جنون
نباید که دانند آن را تلف
❈۵❈
کجا دجله مدح تو موج زد
چو بغداد گردد جهان هر طرف
ز بهر معانی چون در تو
همه گوش کردیم همچون صدف
❈۶❈
چگونه کنم شکر احسان تو
که ناکرده خدمت بدادی سلف
تو آنی که ارواح ناطق کنی
چو مادر پسر را به لطف و لطف
❈۷❈
ستایش کنی مر مرا در سخن
گهر می دهی مر مرا یا خزف
مرا دشمنانند و با تیر من
همه خاکسارند همچون هدف
❈۸❈
گر آیند با جنگ من صف زده
بکوشند با من ز بهر صلف
نمایند در چشم من همچنانک
کشیده ز شطرنج بر تخته صف
❈۹❈
چگونه بخایم در ایشان رطب
که در حلقشان نیست الاختف
بگیرم سر اژدهای فلک
اگر رای تو گویدم لاتخف
❈۱۰❈
بداری همی در کنف خلق را
جهاندار دارادت اندر کنف
نصیب ولیت از سعادت سرور
نصیب عدوت از شقاوت اسف
کامنت ها