گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مسعود سعد سلمان:هر آن جواهر کز روزگار بستانم چرا دهم به خس و خار ار نه بستانم

❈۱❈
هر آن جواهر کز روزگار بستانم چرا دهم به خس و خار ار نه بستانم
به دست چپ بدهم آن گهر که در یک سال بهای صد گهر از دست راست بستانم
❈۲❈
چو تیر هر جا ناخوانده گر همی نروم چرا که دایم سر کوفته چو پیکانم
بدان جهت همه کس را چو خویشتن خواهم که من به دست و دل و تیغ گوهر افشانم
❈۳❈
سخن نتیجه جانست جان چرا کاهم گمان مبر که چو پروانه دشمن جانم
اگر جهان خرد خوانیم رواست که من هم آخشیجم و هم مرکزم هم ارکانم
❈۴❈
بلی به فرمان گویم اگر هجا گویم از آنکه قول خداوند را به فرمانم
بخوان ز قرآن بر از یحب و ما یظلم بدان طریق روم زانکه اهل قرآنم
❈۵❈
کسی که خانه و خوانش ندیده ام هرگز به مدح او سخن چرب و خوش چرا رانم
به گاه خدمت بر دستها چو بوسه دهم چنان بگریم گویی که ابر نیسانم
❈۶❈
چهار گوهر و هفت اخر و دوازده برج هر آنچه بینی من صد هزار چندانم
من از دوازده و هفت و چار بگذشتم چه گر به صورت با خلق عصر یکسانم
❈۷❈
علوم عالم دانم ولیکن اندر عصر اگر دو مردم دانم بدان که نادانم
خرد پشیمان نبود ز مدح گفتن من ز مدح گفتن این مهتران پشیمانم
❈۸❈
سزد که فخر کند روزگار بر سخنم از آنکه در سخن از نادران گیهانم
خدای داند کز شعر نام جویم و بس وگرنه جز به شهادت زبان نگردانم
❈۹❈
بگفتم این وز من سر به سر سماع کنند درست و راست که مسعود سعد سلمانم

فایل صوتی دیوان اشعار شمارهٔ ۲۱۶ - تفاخر به دانش و گوهر خویش

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها