گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مسعود سعد سلمان:تا بود شخص آدمی را جان نبود حرص را قیاس و کران

❈۱❈
تا بود شخص آدمی را جان نبود حرص را قیاس و کران
چون تامل کنی نبینی هیچ شره بیر کم ز حرص جوان
❈۲❈
گر بیندیشدی ز آخر کار از بد و نیک گنبد گردان
نه نهالی نشاندی به زمین نه بنایی برآردی به جهان
❈۳❈
جمله کون و فساد عالم را چرخ کردست ناگزیر ضمان
روز را در پی است ظلمت شب سود را در پس است بیم زیان
❈۴❈
از پس یکدگر همی آرد گه زمستان و گاه تابستان
به چنین پوشش و چنین دیوار احتیاجی نباشدش زینسان
❈۵❈
گر به گرما نتابدی خورشید ور به سرما نباردی باران
رنج گرما و شدت سرما چون مسلط شدست بر گیهان
❈۶❈
آدمی را چه چاره از جاییست که بدو بی گزند دارد جان
از سرانجام هیچ یاد مکن که معینست عیش را نسیان
❈۷❈
کز پس تو نشست خلق شود این همه خانه و همه بستان
عاقبت گر به پیش چشم آرند کس نیابد مزه ز آب و ز نان
❈۸❈
وز ز ویران شدن براندیشند نکنند ایچ موضع آبادان
از درختان دیگران برچین وز پی دیگران درخت نشان
❈۹❈
در بناهای مردمان بنشین داد شادی و خرمی بستان
شکر و منت خدای عالم را که مرا داد از هنر چندان
❈۱۰❈
که همه مردمان همی گویند به همه گیتی آشکار و نهان
سعد مسعود راهمان دادست از براعت که سعد را سلمان

فایل صوتی دیوان اشعار شمارهٔ ۲۴۵ - اندرز و تنبیه

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها