مسعود سعد سلمان:خویش را در جهان علم کردن هست بر خویشتن ستم کردن
❈۱❈
خویش را در جهان علم کردن
هست بر خویشتن ستم کردن
تن به تیمار در هوس بستن
دل به اندیشه جای غم کردن
❈۲❈
خشمگین بودن وز خشم خدای
بر تن بی خرد رقم کردن
دوستان را و زیر دستان را
به دل آورد و متهم کردن
❈۳❈
دست با راستی زدن در کار
قامت راستی به خم کردن
دل و جان را همه طعام و شراب
نغمه و لحن زیر و بم کردن
❈۴❈
از حرام و حلال جاهل وار
روز و شب خواسته به هم کردن
یاد ناکردن از سؤال و شمار
خانه پر زر و پر درم کردن
❈۵❈
لقمه لقمه ز آتش دوزخ
اندین مردری شکم کردن
عمر ناپایدار چون شمنان
در پرستیدن صنم کردن
❈۶❈
ای برادر نکونگر به وجود
سازد اندیشه عدم کردن
تن و جان در خصومتند و سزد
عقل را در میان حکم کردن
❈۷❈
گوش بر لابنه به عجز چو نیست
مذهب مردمان نعم کردن
کرم از هیچ کس مجوی که نیست
عادت هیچ کس کرم کردن
❈۸❈
با نصیبی که داری از روزی
ممکنت نیست هیچ ضم کردن
نیست از عقل گر بیندیشی
تکیه بر تیغ و بر قلم کردن
❈۹❈
همه چاره کنی و نتوانی
چاره این شمرده دم کردن
نیست مسعود سعد باب خرد
دل ز کار جهان دژم کردن
❈۱۰❈
رنج بر دل منه که گردون را
پیشه افزونی است و کم کردن
هر چه دانی بگوی از آنکه زبانت
خشک باشد به وقت نم کردن
کامنت ها