مسعود سعد سلمان:به سوی هند خرامید بهر جستن کین رکاب خسرو محمود سیف دولت و دین
❈۱❈
به سوی هند خرامید بهر جستن کین
رکاب خسرو محمود سیف دولت و دین
گشاده چتر همایون چو آسمان بلند
کشیده رایت عالی بر اوج علیین
❈۲❈
قرار برده ز برنده خنجر هندی
ز بهر آنکه دهد بوم هند را تسکین
ز عکس خنجر او آفتاب خیره شده
ز سم مرکب او زلزله گرفته زمین
❈۳❈
چه تاب دارد نخجیر و آهو و روباه
چو سوی صید خرامد ز بیشه شیر عرین
خدایگانا این داستان معروف است
که کرد بنده به شعر خود اندرون تضمین
❈۴❈
هزار بنده ندارد دل خداوندی
هزار کبک ندارد دل یکی شاهین
هزار سرکش هر روز بامداد پگاه
به پیش فرش تو بر خاک می نهند جبین
❈۵❈
همه غلام تو اند با که کرد خواهی رزم
همه رهی تو اند از که جست خواهی کین
مگر ز بهر تماشا به راه و رسم شکار
یکی خرامی ناگه ز راه هند به چین
❈۶❈
بگرد شاها اندر جهان که گشتن تو
دهد جهان را ترتیب و ملک را تزیین
تو آسمان برینی و بی گمان باشد
ثبات گیتی از گشت آسمان برین
❈۷❈
به کار نایدت از بهر رزم تیغ و عمود
نه نیز حاجت باشد به خنجر و زوبین
جهان بگیری بی آنکه هیچ رنج بری
به حزم صادق و عزم درست و رای رزین
❈۸❈
زهی موفق و مسعود پادشاه بزرگ
زهی مظفر و منصور شهریار زمین
هزار بحری هنگام بزم در یک صدر
هزار شیری هنگام رزم در یک زین
❈۹❈
تو را بیژن و گرگین صفت چگونه کنم
که هر غلام تو صد بیژنست و صد گرگین
چو بر فروختی از تیغ آتش اندر هند
به شهر فارس فرو مرد آتش برزین
❈۱۰❈
به هر چه قصد کنی مر تو را چه باک بود
چو هست ایزد در کارها دلیل و معین
به هر کجا که نهی روی باشدت بی شک
فتوح و نصرت پیوسته بر یسار و یمین
❈۱۱❈
همیشه بادی تابنده تر ز بدر منیر
همیشه بادی پاینده تر ز کوه متین
به هر رهی که روی رهبر تو فتح بود
کراست در همه آفاق رهبری به ازین
❈۱۲❈
نه دیر باشد شاها که کلک هفت اقلیم
چنانکه هند شود مر تو را به زیر نگین
هزار شهر گشایی ز شهرهای بزرگ
هزار نامه فتحت رود سوی غزنین
❈۱۳❈
محل رتبت تو بر شده به مهر سپهر
ثبات ملک تو پیوسته بر شهور و سنین
مباد هرگز عمر تو را فنا یا رب
مباد هرگز ملک تو را زوال آمین
کامنت ها