مسعود سعد سلمان:ای شاه شده ست از تو جهان تازه جوانی کز شادی و از لهو جدا نیست زمانی
❈۱❈
ای شاه شده ست از تو جهان تازه جوانی
کز شادی و از لهو جدا نیست زمانی
مسعود جهانگیر جهانداری و گردون
در ملک تو افزاید هر روز جهانی
❈۲❈
از وصف تو عاجز شده هر پاک ضمیری
وز نعت تو خیره شده هر چیره زبانی
هم کوهی و هم بادی در حیله چو باشی
بر کوه رکابی که شود باد عنانی
❈۳❈
شمشیر جهانگیر تو باشد به همه وقت
با صاعقه انگیزی و با فتنه نشانی
آن سخت کمانیست قوی رای تو در زخم
کین چرخ ندیدست چو او سخت کمانی
❈۴❈
ای داد ده ملک ستانی که ندیدند
در دهر چو تو داد دهی ملک ستانی
پیرست و جوان رای تو و بخت تو و نیست
چون رای تو پیری و چو بخت تو جوانی
❈۵❈
جود تو به هر مجلس و بذل تو به هر بزم
بر پا شد گنجی و براندازد کانی
رای تو و دست تو کند در همه احوال
بر دولت تو سودی و بر مال زیانی
❈۶❈
داری تو یقینی به همه چیز که در طبع
هرگز نبرد ره سوی او هیچ گمانی
ای شاه همه شاهان امروز بهاریست
از نعمت گوناگون مانند خزانی
❈۷❈
تو شاد همی زی که فلک تا ابدالدهر
کرده ست به ملک تو و عمر تو ضمانی
هر ساعت و هر لحظه بپیوندد بی شک
از جان جهانداران بر جان تو جانی
❈۸❈
از خرمی مورد و برافروختن سرو
می خور ز کف سرو قدی مور میانی
این شعر در آن پرده خوش آمد که بگویند
ای دوست به صد گونه بگردی به زمانی
کامنت ها