گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مسعود سعد سلمان:پیریا پیریا چه بد یاری که نیابد کسی ز تو یاری

❈۱❈
پیریا پیریا چه بد یاری که نیابد کسی ز تو یاری
هیچ دل نیست کش تو خون نکنی هیچ جان نیست کش تو نازاری
❈۲❈
هیچ گونه علاج نپذیری که چو تو نیست هیچ بیماری
تخم رنجی و بیخ اندوهی شاخ دردی و بار تیماری
❈۳❈
روی را خاک و کام را زهری مغز را خون و دیده را خاری
عمر با تو همی کناره کنم لیکن اندر عنا و دشواری
❈۴❈
بکنی آنچه ممکن است و مرا چون برفتی به خاک نسپاری
نکنی آنچه من همی گویم که مرا در زمانه نگذاری
❈۵❈
ژاژ خایم همی و این گفته همه هست از سر سبکساری
این همه هست و هم روا دارم که مرا در بلا همی داری
❈۶❈
روشنایی ندید کس به جهان که به مرگش جهان نشد تاری
همه فانی شوند و یک یک را روح گیرد ز شخص بیزاری
❈۷❈
آنکه باقی بود جهانداریست که مر او را رسد جهانداری
گر تو مسعود سعد با خردی این جهان را به خس نینگاری
❈۸❈
شاید و زیبد و سزد که سخن هر چه آری همه چنین آری
حق بختت خدای داد ز عقل به چنین پند نغز بگزاری
❈۹❈
پس گرانباری و گناه تو را توبه آرد همی سبکباری
مرد مردی اگر بر این توبه پای چون پر دلان بیفشاری
❈۱۰❈
گر چه در انده و غم و محنت خسته و بسته و دل آزاری
زینت کار دیدگانی تو پیش نادیدگان مکن زاری
❈۱۱❈
هر که باشد عزیز گردد خوار چون نداند عزیزی از خواری
همه عز اندر آن شناس که تو نکنی حرص را خریداری

فایل صوتی دیوان اشعار شمارهٔ ۳۱۳ - شکوه از پیری

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها