مسعود سعد سلمان:لوا و عهد خطاب خلیفه بغداد خدای عزوجل بر ملک خجسته کناد
❈۱❈
لوا و عهد خطاب خلیفه بغداد
خدای عزوجل بر ملک خجسته کناد
ابوالملوک ملک ارسلان بن مسعود
که تخت و ملک و فلک مثل او ندارد یاد
❈۲❈
جهان ستانی شاهنشهی جهانگیری
که کرد کار جهان را به داد و دین آباد
عزیز ملکش تلقین عدل یافت همه
که گشت همت عالیش ملک را بنیاد
❈۳❈
خدایگانا شاها ز عدل و جود تو هست
به ماه دی همه گیتی چو باغ در خرداد
جهان به فر جمال تو روضه رضوان
زمین ز شادی ملک تو خانه نوشاد
❈۴❈
به یاد کین تو از آب روشن آتش خاست
به یاد مهر تو از خاک تیره گوهر زاد
ز ملک جستن شد کند خصم را دندان
چو دید تیزی بازار خنجر و پولاد
❈۵❈
سپاه حق را چون دولت تو تعبیه کرد
کمین گشاد ز هر جانبی طلیعه داد
بخاستند یلان سپاه تو هر یک
چو طوس و نوذر و گرگین و بیژن و میلاد
❈۶❈
چه پیکر آمد رخش درخش پیکر تو
که کوه باد مسیرست و باد کوه نهاد
ز سهم و هیبت آن کاو نشستن اندر زین
فسرد آذر برزین و آذر خرداد
❈۷❈
چو او بخواهد جستن نجست یارد برق
چو او بخواهد رفتن نرفت یارد باد
همیشه تیغ تو یاری گرست نصرت را
که هست نصرت با تیغ تیز تو همزاد
❈۸❈
تو تا معونت و یاری ملک و دین کردی
بلند گشت و قوی دین و ملک را بنیاد
برآمدش ز کمال تو بر ثریا سر
چو کوه خارش اندر ثری فروشد لاد
❈۹❈
تویی ز گوهر محمود و گوهر داود
کدام شاه نسب دارد از چنین دو نژاد
چو شاه عادل و رای تو در جهان ماند
همیشه تا به ابد ملک شاه عادل و راد
❈۱۰❈
بزرگ جشن است امروز ملک را ملکا
که شادمان است ای شاه بنده و آزاد
بدین همایون سور و بدین مبارک جشن
تو شاد و خلق جهان شاد و دین و دولت شاد
❈۱۱❈
شگفت نیست ازین سور و جشن خرم و خوش
ز چوب ها گل روید ز سنگ ها شمشاد
خلیفه بی حد و مر هدیه ها فرستادت
که هیچ کس را زان نوع هدیه نفرستاد
❈۱۲❈
سپهر چون به تو این هدیه ها مزین شد
میان به خدمت بست و زبان به مدح گشاد
رسول عالم و عادل چو بوسه کرد زمین
شرف گرفت چو پی بر بساط ملک نهاد
❈۱۳❈
به فخر سر به فلک برکشید و شادی کرد
که آن هدایا بر دست او قبول افتاد
چه گفت، گفت خلیفه چنان دعا کردت
که شاه عادل در ملک جاودانه زیاد
❈۱۴❈
بدیع نیست گرت خلق تهنیت گویند
که دولت تو رسیده است خلق را فریاد
همه فریشتگان تهنیت کنند تو را
همی به عهد و لوای خلیفه بغداد
❈۱۵❈
ز ملک تو به جهان دین و داد باقی شد
خجسته ملکست این ملک تو که باقی باد
تو شکر ایزد گفتی و خلق شکر تو گفت
تو داد گیتی دادی ز چرخ داد تو داد
❈۱۶❈
همیشه تا به سمرهای عشق یاد کنند
حدیث قصه شیرین و خسرو و فرهاد
نشاط را همه در مجلس تو باد مقام
ملوک را همه بر درگه تو باد ملاذ
❈۱۷❈
به حل و عقد و بد و نیک عزم جزم تو را
چو کوه باد ثبات و چو باد باد نفاذ
کامنت ها