مسعود سعد سلمان:ز شاه بینم دل های اهل حضرت شاد هزار رحمت بر شاه و اهل حضرت باد
❈۱❈
ز شاه بینم دل های اهل حضرت شاد
هزار رحمت بر شاه و اهل حضرت باد
من این نشاط که دیدم ز خلق در غزنین
بدید خواهم تا روز چند در بغداد
❈۲❈
سپه کشیده و آراسته به داد جهان
به دست حشمت بر کنده دیده بیداد
ابوالملوک ملک ارسلان بن مسعود
خدایگان جهاندار شاه شاه نژاد
❈۳❈
شهی که زنده شد از دولتش هزار هنر
که در جلالت و دولت هزار سال زیاد
به کامگاری بر دیده زمانه نشست
قدم ز رتبت بر تارک سپهر نهاد
❈۴❈
چه روز بود که در بوته سیاست او
عیار ملک بپالود خنجر پولاد
چهارشنبه روزی که از چهارم چرخ
سعود ریخت همی مهر بر تکین آباد
❈۵❈
زمین تو گویی مرخصم ملک را بگرفت
بدان زمان که برآمد از طاغیان فریاد
گهی عزیمت کرد و گهی هزیمت شد
چنانکه باشد در پیش باز گرسنه خاد
❈۶❈
چه منفعت ز عزیمت که آن نبود قوی
چه فایده ز هزیمت که آن نیافت نهاد
خدایگان زمانه مظفر و منصور
به زر فشاندن بر خلق دستها بگشاد
❈۷❈
به سوی حضرت راند و نراند جز به نشاط
چنانکه زلزله در کوهسار و بحر افتاد
به رای روشن مهر و به قدر عالی چرخ
به حزم ثابت کوه و به عزم نافذ باد
❈۸❈
بزرگ شاها در هر هنر که شاهی راست
زمانه چون تو ندید و سپهر چون تو نزاد
کدام دولت و نعمت گمان بری که فلک
به وجه هدیه و تحفه بر تو نفرستاد
❈۹❈
به هیچ وقتی این روزگار دولت را
خدای داند گر روزگار دارد یاد
ز ظلم زادن نومید گشت مادر ظلم
در آن زمان که اقبال دولت تو بزاد
❈۱۰❈
تو شاه رادی و در دهر شاهی و رادی
نه چون تو بیند شاه و نه چون تو دارد یاد
به قدر گنبد گردونی ای همایون بخت
بدان مبارک دیدار آفتاب نهاد
❈۱۱❈
چو من ببینم بر تخت خسروانه تو را
به دستگاه فریدون و پایگاه قباد
جز آن نگویم شاها که رودکی گوید
خدای چشم بد از ملک تو بگرداناد
❈۱۲❈
قوی دلست به عدل تو کهتر و مهتر
توانگرست ز جود تو بنده و آزاد
چو هیچ بنده به نزدیک تو فرامش نیست
حدیث خود به تقاضا نکرد خواهم یاد
❈۱۳❈
به حرص گرم شکم نیستم که کرد مرا
ثبات و صبر قناعت زمانه سخت استاد
خدایگانا نوشادیست دولت را
بخواه مایه شادی از آن بت نوشاد
❈۱۴❈
همیشه تا بپرستند مایه کشمیر
همیشه تا بفروزند مایه خرداد
تو شاد باشی و خرم ز عمر و ملک که هست
زمین ز ملک تو خرم زمان به عدل تو شاد
کامنت ها