مسعود سعد سلمان:تا بدیدم که شد از دست تو ای جان پدر قلم چون زر بر کاغذ چون سیم روان
❈۱❈
تا بدیدم که شد از دست تو ای جان پدر
قلم چون زر بر کاغذ چون سیم روان
من به امید وصال تو به کردار قلم
لاغر و زرد و نوان گشتم و گریان و دوان
❈۲❈
من بسان قلم ار روزی فرمان دهیم
به سر خود چو قلم گردم پیش تو روان
کامنت ها