مهدی اخوان ثالث:پاسی از شب رفته بود و برف میبارید چون پر افشانی پر پهای هزار افسانهٔ از یادها رفته
پاسی از شب رفته بود و برف میبارید
چون پر افشانی پر پهای هزار افسانهٔ از یادها رفته
چون پر افشانی پر پهای هزار افسانهٔ از یادها رفته
❈۱❈
باد چونان آمری مأمور و ناپیدا
بس پریشان حکمها میراند مجنون وار
بر سپاهی خسته و غمگین و آشفته
برف میبارید و ما خاموش
❈۲❈
فارغ از تشویش
نرم نرمک راه میرفتیم
کوچه باغ ساکتی در پیش
هر به گامی چند گویی در مسیر ما چراغی بود
❈۳❈
زاد سروی را به پیشانی
با فروغی غالباً افسرده و کم رنگ
گمشده در ظلمت این برف کجبار زمستانی
برف میبارید و ما آرام
❈۴❈
گاه تنها، گاه با هم، راه میرفتیم
چه شکایتهای غمگینی که میکردیم
با حکایتهای شیرینی که میگفتیم
هیچ کس از ما نمیدانست
❈۵❈
کز کدامین لحظهٔ شب کرده بود این باد برف آغاز
هم نمیدانست کاین راه خم اندر خم
به کجامان میکشاند باز
برف میبارید و پیش از ما
❈۶❈
دیگرانی همچو ما خشنود و ناخشنود
زیر این کج بار خامشبار،از این راه
رفته بودند و نشان پایهایشان بود
۲
❈۷❈
پاسی از شب رفته بود و همرهان بی شمار ما
گاه شنگ و شاد و بی پروا
گاه گویی بیمناک از آبکند وحشتی پنهان
جای پا جویان
❈۸❈
زیر این غمبار، درهمبار
سر به زیر افکنده و خاموش
راه میرفتند
وز قدمهایی که پیش از این
❈۹❈
رفته بود این راه را،افسانه میگفتند
من بسان بره گرگی شیر مست، آزاده و آزاد
میسپردم راه و در هر گام
گرم میخواندم سرودیتر
❈۱۰❈
میفرستادم درودی شاد
این نثار شاهوار آسمانی را
که به هر سو بود و بر هر سر
راه بود و راه
این هر جایی افتاده این همزاد پای آدم خاکی
برف بود و برف این آشوفته پیغام این پیغام سرد پیری و پاکی
برف بود و برف این آشوفته پیغام این پیغام سرد پیری و پاکی
❈۱۱❈
و سکوت ساکت آرام
که غم آور بود و بی فرجام
راه میرفتم و من با خویشتن گهگاه میگفتم
کو ببینم، لولی ای لولی
❈۱۲❈
این تویی آیا بدین شنگی و شنگولی
سالک این راه پر هول و دراز آهنگ؟
و من بودم
که بدین سان خستگی نشناس
❈۱۳❈
چشم و دل هشیار
گوش خوابانده به دیوار سکوت، از بهر نرمک سیلی صوتی
میسپردم راه و خوش بی خویشتن بودم
۳
❈۱۴❈
اینک از زیر چراغی میگذشتیم، آبگون نورش
مرده دل نزدیکش و دورش
و در این هنگام من دیدم
بر درخت گوژپشتی برگ و بارش برف
❈۱۵❈
همنشین و غمگسارش برف
مانده دور از کاروان کوچ
لک لک اندوهگین با خویش میزد حرف
بیکران وحشت انگیزی ست
❈۱۶❈
وین سکوت پیر ساکت نیز
هیچ پیغامی نمی آرد
پشت ناپیدایی آن دورها شاید
گرمی و نور و نوا باشد
❈۱۷❈
بال گرم آشنا باشد
لیک من، افسوس
مانده از ره سالخوردی سخت تنهایم
ناتوانیهام چون زنجیر بر پایم
❈۱۸❈
ور به دشواری و شوق آغوش بگشایم به روی باد
همچو پروانهٔ شکستهٔ آسبادی کهنه و متروک
هیچ چرخی را نگرداند نشاط بال و پرهایم
آسمان تنگ است و بی روزن
بر زمین هم برف پوشانده ست رد پای کاروانها را
عرصهٔ سردرگمیها مانده و بی در کجاییها
عرصهٔ سردرگمیها مانده و بی در کجاییها
❈۱۹❈
باد چون باران سوزن، آب چون آهن
بی نشانیها فرو برده نشانها را
یاد باد ایام سرشار برومندی
و نشاط یکه پروازی
❈۲۰❈
که چه به شکوه و چه شیرین بود
کس نه جایی جسته پیش از من
من نه راهی رفته بعد از کس
بی نیاز از خفت آیین و ره جستن
❈۲۱❈
آن که من در مینوشتم، راه
و آن که من میکردم، آیین بود
اینک اما، آه
ای شب سنگین دل نامرد
❈۲۲❈
لکلک اندوهگین با خلوت خود درد دل میکرد
باز میرفتیم و میبارید
جای پا جویان
هر که پیش پای خود میدید
❈۲۳❈
من ولی دیگر
شنگی و شنگولیم مرده
چابکیهام از درنگی سرد آزرده
شرمگین از رد پاهایی
❈۲۴❈
که بر آنها مینهادم پای
گاهگه با خویش میگفتم
کی جدا خواهی شد از این گلههای پیشواشان بز؟
کی دلیرت را درفش آسا فرستی پیش
❈۲۵❈
تا گذارد جای پای از خویش؟
۴
همچنان غمبار درهمبار میبارید
من ولیکن باز
❈۲۶❈
شادمان بودم
دیگر کنون از بزان و گوسپندان پرت
خویشتن هم گله بودم هم شبان بودم
بر بسیط برف پوش خلوت و هموار
❈۲۷❈
تک و تنها با درفش خویش، خوش خوش پیش میرفتم
زیر پایم برفهای پاک و دوشیزه
قژفژی خوش داشت
پام بذر نقش بکرش را
❈۲۸❈
هر قدم در برفها میکاشت
شهر بکری بر گرفتن از گل گنجینههای راز
هر قدم از خویش نقش تازهای هشتن
چه خدایانه غروری در دلم میکشت و میانباشت
❈۲۹❈
۵
خوب یادم نیست
تا کجاها رفته بودم، خوب یادم نیست
این، که فریادی شنیدم، یا هوس کردم
❈۳۰❈
که کنم رو باز پس، رو باز پس کردم
پیش چشمم خفته اینک راه پیموده
پهندشت برف پوشی راه من بود
گامهای من بر آن نقش من افزوده
❈۳۱❈
چند گامی بازگشتم، برف میبارید
باز میگشتم
برف میبارید
جای پاها تازه بود اما
❈۳۲❈
برف میبارید
باز میگشتم
برف میبارید
جای پاها دیده میشد، لیک
❈۳۳❈
برف میبارید
باز میگشتم
برف میبارید
جای پاها باز هم گویی
❈۳۴❈
دیده میشد لیک
برف میبارید
باز میگشتم
برف میبارید
❈۳۵❈
برف میبارید، میبارید، میبارید
جای پاهای مرا هم برف پوشانده ست
کامنت ها