مهدی اخوان ثالث:یادمان نمانده کز چه روزگار از کدام روز هفته، در کدام فصل
❈۱❈
یادمان نمانده کز چه روزگار
از کدام روز هفته، در کدام فصل
ساعت بزرگ
مانده بود یادگار
❈۲❈
لیک همچو داستان دوش و دی
مانده یادمان که ساعت بزرگ
در میان باغ شهر پر غرور
بر سر ستونی آهنین نهاده بود
❈۳❈
در تمام روز و شب
تیک و تک او به گوش میرسید
صفحهٔ مسدسش
رو به چارسو گشاده بود
❈۴❈
با شکفته چهرهای
زیر گونه گون نثار فصلها
ایستاده بود
گرچه گاهگاه
❈۵❈
چهرش اندکی مکدر از غبار بود
لیکن از فرودتر مغاک شهر
وز فرازتر فراز
با همه کدورت غبار ، باز
❈۶❈
از نگار و نقش روی او
آنچه باید آشکار بود
با تمام زودها و دیرها ملول و قهر بود
ساعت بزرگ
❈۷❈
ساعت یگانهای که راستگوی دهر بود
ساعتی که طرفه تیک و تک او
ضرب نبض شهر بود
دنگ دنگ زنگ او بلند
❈۸❈
بازویش دراز
همچو بازوان میترای دیر باز
دیر باز دور یاز
تا فرودتر فرود
❈۹❈
تا فرازتر فراز
سالهای سال
گرم کار خویش بود
ما چه حرفها که میزدیم
❈۱۰❈
او چه قصهها که میسرود
ساعت بزرگ شهر ما
هان بگوی
کاروان لحظهها
❈۱۱❈
تا کجا رسیده است؟
رهنورد خسته گام
با دیار آِنا رسیده است؟
تیک و تک - تیک و تک
❈۱۲❈
هر کرانه جاودان دوان
رهنورد چیره گام ما
با سرود کاروان روان
ساعت بزرگ شهر ما
❈۱۳❈
هان بگوی
در کجاست آفتاب
اینک، این دم، این زمان؟
در کجا طلوع؟
❈۱۴❈
در کجا غروب؟
در کجا سحرگهان
تک و تیک - تیک و تک
او بر آن بلند جای
❈۱۵❈
ایستاده تابناک
هر زمان بر این زمین گرد گرد
مشرقی دگر کند پدید
آورد فروغ و فر پرشکوه
❈۱۶❈
گسترد نوازش و نوید
یادمان نمانده کز چه روزگار
مانده بود یادگار
مانده یادمان ولی که سالهاست
❈۱۷❈
در میان باغ پیر شهر روسپی
ساعت بزرگ ما شکسته است
زین مسافران گمشده
در شبان قطبی مهیب
❈۱۸❈
دیگر اینک، این زمان
کس نپرسد از کسی
در کجا غروب
در کجا سحرگهان
کامنت ها