مهدی اخوان ثالث:این نه آب است کآتش را کند خاموش با تو گویم، لولی لول گریبان چک
❈۱❈
این نه آب است کآتش را کند خاموش
با تو گویم، لولی لول گریبان چک
آبیاری میکنم اندوه زار خاطر خود را
زلال تلخ شور انگیز
❈۲❈
تکزاد پاک آتشنک
در سکوتش غرق
چون زنی عریان میان بستر تسلیم، اما مرده یا در خواب
بی گشاد و بست لبخندی و اخمی، تن رها کرده ست
بی گشاد و بست لبخندی و اخمی، تن رها کرده ست
پهنه ور مرداب
بی تپش و آرام
❈۳❈
مرده یا در خواب مردابی ست
و آنچه در وی هیچ نتوان دید
قلهٔ پستان موجی، ناف گردابی ست
من نشستهام بر سریر ساحل این رود بی رفتار
❈۴❈
وز لبم جاری خروشان شطی از دشنام
زی خدای و جمله پیغام آورانش، هر که وز هر جای
بسته گوناگون پل پیغام
هر نفس لختی ز عمر من، بسان قطرهای زرین
میچکد در کام این مرداب عمر اوبار
چینه دان شوم و سیری ناپذیرش هر دم از من طعمهای خواهد
چینه دان شوم و سیری ناپذیرش هر دم از من طعمهای خواهد
❈۵❈
بازمانده، جاودان،منقار وی چون غار
من ز عمر خویشتن هر لحظهای را لاشهای سازم
همچو ماهی سویش اندازم
سیر اما کی شود این پیر ماهیخوار؟
❈۶❈
باز گوید: طعمهای دیگر
اینت وحشتناکتر منقار
همچو آن صیاد ناکامی که هر شب خسته و غمگین
تورش اندر دست
❈۷❈
هیچش اندر تور
میسپارد راه خود را، دور
تا حصار کلبهٔ در حسرتش محصور
باز بینی باز گردد صبح دیگر نیز
❈۸❈
تورش اندر دست و در آن هیچ
تا بیندازد دگر ره چنگ در دریا
و آزماید بخت بی بنیاد
همچو این صیاد
❈۹❈
نیز من هر شب
ساقی دیر اعتنای فرقه ترسا را
باز گویم: ساغری دیگر
تا دهد آن: دیگری دیگر
❈۱۰❈
ز آن زلال تلخ شورانگیز
پاکزاد تک آتشخیز
هر به هنگام و بناهنگام
لولی لول گریبان چک
❈۱۱❈
آبیاری میکند اندوه زار خاطر خود را
ماهی لغزان و زرین پولک یک لحظه را شاید
چشم ماهیخوار را غافل کند، وز کام این مرداب برباید
کامنت ها