مهدی اخوان ثالث:با تو دیشب تا کجا رفتم تا خدا وانسوی صحرای خدا رفتم
❈۱❈
با تو دیشب تا کجا رفتم
تا خدا وانسوی صحرای خدا رفتم
من نمیگویم ملایک بال در بالم شنا کردند
من نمیگویم که باران طلا آمد
❈۲❈
لیکی عطر سبز سایه پرورده
ای پری که باد می بردت
از چمنزار حریر پر گل پرده
تا حریم سایههای سبز
❈۳❈
تا بهار سبزههای عطر
تا دیاری که غریبیهاش میآمد به چشم آشنا، رفتم
پا به پای تو که میبردی مرا با خویش
همچنان کز خویش و بی خویشی
❈۴❈
در رکاب تو که میرفتی
هم عنان با نور
در مجلل هودج سر و سرود و هوش و حیرانی
سوی اقصا مرزهای دور
تو اصیل اسب بی آرام من، تو چتر طاووس نر مستم
تو گرامیتر تعلق، زمردین زنجیر زهر مهربان من
تو گرامیتر تعلق، زمردین زنجیر زهر مهربان من
❈۵❈
پا به پای تو
تا تجرد تا رها رفتم
غرفههای خاطرم پر چشمک نور و نوازشها
موجساران زیر پایم رامتر پل بود
❈۶❈
شکرها بود و شکایتها
رازها بود و تأمل بود
با همه سنگینی بودن
و سبکبالی بخشودن
❈۷❈
تا ترازویی که یک سال بود در آفاق عدل او
عزت و عزل و عزا رفتم
چند و چونها در دلم مردند
که به سوی بی چرا رفتم
❈۸❈
شکر پر اشکم نثارت باد
خانهات آبادی ویرانی سبز عزیز من
ای زبرجد گون نگین، خاتمت بازیچهٔ هر باد
تا کجا بردی مرا دیشب
❈۹❈
با تو دیشب تا کجا رفتم
کامنت ها