مهدی اخوان ثالث:امشب دلم آرزوی تو دارد نجواکنان و بی آرام، خوش با خدایش
❈۱❈
امشب دلم آرزوی تو دارد
نجواکنان و بی آرام، خوش با خدایش
مینالد و گفت و گوی تو دارد
- تو، آنچه در خواب بینند،
❈۲❈
پوشیده در پردههای خیال آفرینند
تو، آنچه در قصه خوانند
تو، آنچه بی اختیارند پیشش
و آنچه خواهند نامش ندانند -
❈۳❈
امشب دلم آرزوی تو دارد.
دل آرزوی تو وانگاه
این بستر ِ تهمت آغشتهٔ چشم در راه
بوی تو، بوی تو، بوی تو دارد .
❈۴❈
- بوی تو در لحظههای نه پروا، نه آزرمی از هیچ
تن زنده، دل زنده، جان جمله خواهش
هولی نه، شرمی نه از هیچ
آن بو که گوید تو هستی
❈۵❈
در اوج شور هوس، اوج مستی
جبران ِ خشمی که از خلوت دوش دارم
خواهی دلم جویی، اما همه تن پرستی
و آن بو که چون عشوههای تو گوید: عزیزا!
❈۶❈
دریاب کاین دم نپاید
دریاب و دریاب، شاید
دیگر به چنگت نیاید
امشب شبی دان و عمری، میدیش
❈۷❈
آن شکوه و خشم دوشین رها کن
مسپار دل را به تشویش-
ای غرقهٔ نور در این شب ِ تلخ ِ دیجور
این بستر امشب - شگفتا، چه حالی ست! -
❈۸❈
بوی تو، بوی تو دارد
بوی شبستان ِ موی تو دارد
بوی شبانی که خوشبخت بودیم
در بستری تا سحر می غنودیم
❈۹❈
بوی نترسیدن ما
از "او" من، همچو "او" ی تو دارد
- بوی گلاویزی و بی قراری
و لذت کامیابی
❈۱۰❈
و شور ِ با عشق، شب زنده داری -
امشب عجب بسترم باز بوی تو دارد.
تو راه ِ روحی، کلید گشایش
وین زندگی را چه بیهوده! - تنها بهانه
❈۱۱❈
تو صحبت ِ عشق و آنگاه
خواب ِ خوش ِ آشیانه
در سازهای ِ غم آلود ِ این عمر ِ بی نور
پرشور تر پردهٔ عاشقانه .
❈۱۲❈
در مرگ بوم ِ بیابان
و در هراس شب ِ دم به دم ظلمت افزا
هر گوشه صد هیکل هیبت آور هویدا
آنگه که دیری ست دیگر
❈۱۳❈
از راه و یراه، چون امن و تشویش
یک رشته گم گشته، صد رشته پیدا.
و مرد ِ آشفتهٔ رفته هر سوی
صد بار گشته ست نومید و غمگین
❈۱۴❈
از عشوه و غمز ِ صد کورسوی دروغین -
ای ناگهان در پس ِ تپهٔ وحشت و یأس
آن شعلهٔ راستگوی نشانی!
ای واحه ی زندگی، خیمهٔ مهربانی!
❈۱۵❈
بعد از چه بسیار دشواری ِ تلخ و جانکاه
شیرین و بی منت آسایش رایگانی!
تو نوش ِ آسایشی، ناز ِ لذت
تو راز ِ آن، آن ِ جان و جمالی
❈۱۶❈
ای خوب، ای خوبی، ای خواب
تو ژرفی و صفوت برکههای زلالی
یک لحظهٔ ساده و بی ملالی
ای آبی روشن، ای آب ....
کامنت ها