گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مهدی اخوان ثالث:امشب چو ز شب اغلبی سر آید و آفاق لب از گفت و گو ببندد

❈۱❈
امشب چو ز شب اغلبی سر آید و آفاق لب از گفت و گو ببندد
تا از پس ِ آن قلهٔ جنوبی فانوس ِ شبان یک شکر بخندد
❈۲❈
آن پنجره را باز می‌کنم، باز آن پنجره را باز می‌گذارم
ای نور سرشت، ای نسیم پیکر چون خنده زد آن روشن خجسته
❈۳❈
تو نیز بیا، روشنی بیاور تاریکم و تنها ( تو نیز شاید؟)
تاریکم و تنها، تو نیز بی من شاید نه چنانی که می‌پسندی
❈۴❈
من چشم به ره، پنجره گشوده دیگر نکند ز آن سویش ببندی؟
آن شب چه کشیدم، چه بد! چه بیداد! آن شب چه کشیدم، چه بد! چه دشوار!
❈۵❈
هر مو به تنم شکوه ای دگر داشت خاموشی ِ شب می‌گریست با من
اما نفسش نهت ِ سحر داشت یعنی: بگذر! شب گذشت، ای مرد
❈۶❈
یعنی بگذر! شب گذشت، برخیز! برخیز و به فکر ِ شبی دگر باش
اینک شب ِ دیگر، سیه چو چشمت ای سبز ِ گلی پوش با خبر باش
❈۷❈
امشب چو ز شب اغلبی سر آید .... امشب چو ز شب اغلبی سر آید
و آفاق لب از گفت و گو ببندد تا از پس آن قلهٔ جنوبی
❈۸❈
فانوس شبان یک شکر بخندد آن پنجره را باز می‌کنم، باز

فایل صوتی در حیاط کوچک پاییز، در زندان آن پنجره

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها