مهدی اخوان ثالث:روز آفاق ِ عاج خواند سرودی شب اقالیم ِ آبنوش شنفتند
❈۱❈
روز آفاق ِ عاج خواند سرودی
شب اقالیم ِ آبنوش شنفتند
سایه در سایه سحرهای شبانه
تن در امواج گیسوی تو نهفتند
❈۲❈
روزها طالع طلایی خود را
همچو رازی کهن به روی تو گفتند
این جدایان جاودان چه بسا شد
در تو با هم، چو نقش و آینه خفتند
❈۳❈
سِحر شب را به راز روی بسی من
در توی طاق، دیدهام که چه جفتند
باز صبح است و روشنان پگاهی
روی شستند و گرد آینه رُفتند
❈۴❈
باز اقالیم عاج خواند از آن دست
که در آفاق آبنوس شِنفتند
کامنت ها