گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

محمدعلی بهمنی:ناگهان دیدم که دورافتاده‌ام از همرهانم مانده با چشمان من دودی بجای دودمانم

❈۱❈
ناگهان دیدم که دورافتاده‌ام از همرهانم مانده با چشمان من دودی بجای دودمانم
ناگهان آشفت کابوسی مرا از خواب کهفی دیدم آوخ قرن‌ها راه است از من تا زمانم
❈۲❈
ناشناسی در عبور از سرزمین بی نشانی گرچه ویران خاکش اما آشنا با خشت جانم
ها... شناسم این همان شهر است شهر کودکی‌ها خود شکستم تک چراغ روشنش را با کمانم
❈۳❈
می‌شناسم این خیابان‌ها و این پس کوچه‌ها را بارها این دوستان بستند ره بر دشمنانم
آن بهاری باغ‌ها و این زمستانی بیابان ز آسمان می‌پرسم آخر من کجای این جهانم؟
❈۴❈
سوز سردی می‌کشد شلاق و می‌چرخاند و من درد را حس می‌کنم در بند بند استخوانم
می‌نشینم از زمین سرزمین بی گناهم مشت خاکی روی زخم خون فشانم می‌فشانم
❈۵❈
خیره بر خاکم که می‌بینم زکرت زخم‌هایم می‌شکوفد سرخ گل‌هایی شبیه دوستانم
می‌زنم لبخند و برمی‌خیزم از خاک و بدینسان می‌شود آغاز فصل دیگری از داستانم

فایل صوتی گزیدهٔ اشعار آن بهاری باغ‌ها و این بیابانی زمستان

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها